تردید نباید داشت که تمامی نظریه پردازان و تحلیلگران غربی با استفاده از منابع اطلاعاتی و محاسبات تاریخی و تجربی و نیز آنالیزهای جامع نظامی، از سرنگونی نظامی جمهوری اسلامی ایران نا امید شده و تمام همت خویش را مصروف یک براندازی نرم تحت عنوان براندازی فرهنگی در قالب یک نبرد دامنه دار فرهنگی نموده اند و اصرار بر ایجاد جریان موسوم به انقلاب مخملین و رنگی در ایران موید همین استنتاج تحلیلی است!
سرمایه گذاری های بسیار گسترده در حوزه الکترونیک و ارتباطات و تولد شبکه های متعدد رادیویی و تلویزیونی و تهاجم همه جانبه ماهواره ای، گسترش و تغییر کارکردهای سایت ها و وبلاگ های اینترنتی، سرمایه گذاری در حوزه کتاب، مجله، روزنامه، سی.دی، بازیهای کامپیوتری، اسباب بازی، ایجاد انحصار در طراحی مد لباس و آرایش و ارائه ارزان آنها، برنامه ریزی های غربی برای برگزاری عروسی ها و پارتی ها، تهاجمات فرقه ای، تجمعات غیر اخلاقی، ترویج خرافه ها، ظهور اندیشه های منحرف، تکثیر شبهات تاریخی و معارفی علیه اسلام، ترویج بی حجابی و بی عفتی عمومی و خصوصی، از هم پاشیدگی نظام خانواده و افزایش آمار طلاق زوجهای جوان، گسترش قاجاق مواد مخدر و افزایش آمار اعتیاد جوانان، ناامنی روانی افکار عمومی، ناامنی روانی اماکن عمومی، گسترش فساد در اماکن عمومی و بازار، ایجاد عادت های غلط مثل مزاحمت های خیابانی و متلک پراکنی ها، ترویج دین گریزی و غرب گرایی، خالی کردن مساجد و تحریف عزاداریها و تغییر کارکرد و بافت مراسم مذهبی با گسترش ارتباطات غلط پسر و دختر، ایجاد ذهنیت منفی در ذهن جوانان در باره مذهب و مناسک مذهبی، تبلیغات تلویحی علیه اسلام در غالب حمله به اعراب، تلاش برای ایجاد فاصله بین مردم و نظام و ..... در یک کلام اپیدمی آنومی به معنای فروپاشی هنجارها و ارزش ها و بعبارتی ایجاد یک فرهنگ هرج و مرج طلبانه و اینکه "هیچی بر ای هیچکی مهم نباشد!" در راس این تهاجم نرم افزارانه تحت قالب " نبرد فرهنگی " است که از سالها قبل در دستور کار غربی ها قرار گرفته و هزینه های میلیاردی را نیز در سابقه چنین رویکردی به ثبت رساندند!
اما در میان تمامی تجلیلات منفی نبرد فرهنگی، آنچه که بیش از همه افکار عمومی را در جامعه دینی ما می آزارد، قطع یقین تبدیل بانوان جوان و نوجوان ایرانی به مانکن های تبلیغاتی و سیار شرکت ها و مدیست های غربی و نیمه عریانی های آنان در محافل عمومی و نیمه عمومی است که متاسفانه این روزها در شهرهای بزرگ به یک معضل اپیدمی و فراگیر مبدل شده است!
کم حجابی، بدحجابی و نهایتاً بی حجابی برخی از جوانان ایرانی در جلوه های بازار و خیابان های اصلی شهر و مانورهای فسادانگیز در برابر دیدگان از حدقه درآمده هوسبازان غیر همجنس، هیچ شباهتی با کم حجابی های سنتی نسل گذشته نداشته و بی تردید باید آن را به حساب تحقق برنامه های حساب شده در راستای اخلاق ستیزی گسترده و دامنه دار غرب در ایران تحت عنوان شبیخون فرهنگی انگاشت!
بی عفتی های روی پرده و پشت پرده اقشاری که حتی می توان آنها را نیز قربانیان نبرد فرهنگی تلقی نمود، امروزه نسل نو را در چنبره جذابیتهای شیطانی اش اسیر کرده و رفته رفته شاهد عادی شدن پدیده های ضد هنجاری و فساد در قالبها و قابلیتهای متعدد اجتماعی جامعه ایم !
ظهور ورزشکاران زن ملی پوش بی حجاب در رشته های مختلف از جمله در ورزشهای رزمی، حضور بی حجابها در جشن های و جنگ های سازمانهای دولتی، پذیرش مجدد هنرپیشه های بی حجاب و واداده در خارج از کشور، استفاده افراطی از بی حجابها در برنامه های تلویزیونی و ستادهای تبلیغاتی و تبلیغات بازرگانی، بدحجابی و بی حجابی فرزندان و همسران برخی از افراد صاحب موقعیت در جامعه، حضور بدحجابها در ورزشگاهها، کثرت دیش های ماهواره و بی تفاوتی سازمانهای بازدارنده و اختلاط کامل در مسابقات نشاط انگیز مثل اتومبیلرانی ها و پینت بال ها و....حاکی از روند تصاعدی رشد پدیده های ضد اخلاقی از جمله بی حجابی و کم حجابی و بدحجابی در جامعه ماست!
مدشدن لباس ها و مدل های واقعاً جلف و کاملاً غیر متعارف و پوشش های اندام نما و انگشت نما را نمی توان امری عادی تلقی کرد و با توجه به اتهام غرب در آندلس، باید این پدیده را کاملاً جدی گرفت و بجای تحمل غیر ضرور و تداعی بی غیرتی، لازم است که در نهایت اقتدار به مبارزه ای فراگیر با این معضل تن در داد !
متاسفانه گدایی های انتخاباتی در جریان رقابتهای چندسال اخیر در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا از حضور پررنگ بدحجابها در ستادهای تبلیغاتی جهت استفاده های ابزاری، ایجاد و توسعه فرصت ها برای عرض اندام و حتی میدان داری کسانی شد که آزادی بی قید و شرط آنها در جامعه، آفت اخلاقی و آسیبی جدی برای تدین جامعه و حرمت متدینین فراهم کرد !
دخالت اهالی قدرت در حریم عفت جامعه که از اواخر دولت سازندگی و میانداری فرزند رئیس جمهور وقت و تاسیس روزنامه و بعبارتی حزب زن آغاز شد و تفکر فیمینستی با توجیهات اسلامی-ایرانی توسعه یافت، در دولت اصلاحات به اوج رفت و تبدیل به یک خرده فرهنگ تقریباً گسترده شد و متاسفانه در دولت اصولگرایان نیز بجز در سالهای اول، جدی گرفته نشد و نهایتاً با تعطیلی گشت ارشاد همه چیز رها گردید!
و اوضاع به سرعت به سمتی رفت که علاوه بر اقشار مستقبل و غافل، حتی فرزندان متدینین جامعه را نیز در مخاطره سقوط به وادی مدها و مدل ها و تیپ ها و تریپ ها قرار داده، تا جایی که بی حجابی را برای خود کلاس تلقی کرده و حواشی آن را نیز اعم از عدم رعایت حلال و حرام و غیره، به امری معمول و شعبه ای از جهانی شدن و تفکر مدرن امروزی و رهایی از پیله های کهنه پرستی و قدیمی ماندن تعبیر کرده و می کنند!
باور کنید در برخی از صحنه ها اگر انسان ذره ای شرم و حیا در خود باقی گذاشته باشد، از دیدن بعضی از مدهای لباسها و آرایشها خجالت می کشد و از حد باور و آستانه تحمل بیرون می رود و با خود می گوید، چگونه ممکن است که غیرت ناموسی تا جایی افت کند که برخی از بدترین جلوه های اعضای خانواده خود هم شرم نکرده و بلکه اصرار ورزیده و وقیحانه از آن دفاع نمایند!
اعتیاد و پدیده قاچاق و مصرف مواد مخدر، مصرف قرص های توهم زا در پارتی ها و کورس های اتومبیل ها و موتورسیکلت ها، حیوان بازی ها، فرار دختران از منزل، طلاق ها، فساد ها و تباهی های فرقه ای و محفلی را میتوان از نتایج همین بی بند و باری های فرهنگی دانست که خانواده های قربانیان، ابتدا آن را تحت عنوان جوانی کردن فرزندان توجیه می کردند!
امروز جو عمومی دانشگاهها، پارکها، سینماها، بازار و پاساژها، مدارس، کتابخانه ها، سفره خانه ها، کوه پیمایی ها، پیاده رویها، ورزشگاهها، نمایشگاهها، سالن های نمایش، عروسی ها، پارتی ها، سواحل، جنگل ها و دهها مکان بکر دیگر در انحصار همین قشری است که کمتر کسی جرات دارد که حتی یک تذکر لسانی به متخلفین اخلاقی بدهد! چرا که اکثریتی را تداعی و یا ایجاد می کنند که فرد آمر به معروف و ناهی از منکر، به سرعت،طرد و تنهایی و ضربات مشت و لگد را یکجا علیه خود تجربه خواهد کرد !
اما اکنون که رهبر معظم انقلاب برای چند دهمین بار طی چند سال اخیر، سمت گیری جدی جامعه را در انجام این مبارزه ضروری دانسته و مراجع عالیقدر نیز حجت را بر همه تمام کرده و آحاد جامعه را برای یک برخورد جدی با مظاهر بی عفتی مکلف کرده اند، لازم است ضمن جامع نگری به همه مسائل، زمینه های تغییر بافت های فکری افراد متخلف ونیز باورهای منفی و ضعیف برخی از مدیران ارشد به این مبارزه فراهم گردد!
چرا که عدم همدلی و همزبانی مدیران ارشد در همه قوا و سطوح و ترجیحاً رسانه ملی، می تواند تبعات اجتماعی این مبارزه فراگیر را منفی کرده و آثار بسیار مثبت آن را در مقایسه با اتفاقات حاشیه ای یک مبارزه بزرگ و ضروری نادیده بگیرد! تردید نباید کرد که وقتی چنین مبارزه ای کلید زده شود، شبکه های ماهواره ای به تحریک افکار عمومی خواهند پرداخت و ضمن تخریب وجهه و تفکر مسئولین و مجریان آن، همراه با بزرگ نمایی ها و ارائه اسناد جعلی و یافتن راویان دروغین، زمینه های مخالفت ها و نافرمانی های مدنی و حتی در برخی موارد، مقابله و تعرض علیه مجریان طرح را فراهم و یا تقویت خواهند کرد!
البته نگارنده، اصراری بر تکرار مبارزه های شکست خورده با این پدیده ها را نداشته و بر استمرار روند گذشته تاکید ندارد، اما بر استمرار مبارزه های نوین و محاسبه شده که در آن بازتاب روند گذشته مبارزه لحاظ شده باشد، مصر است و اعتقاد نگارنده بر این است، روش و ابزار مبارزه، یک هنجار است و تغییر هنجارها مشکلی ایجاد نمی کند، مهم این است که ما نباید از اصل مبارزه که یک ارزش است، کوتاه بیائیم!
در پایان ضمن تاکید بر ضرورت چنین مبارزه ای، یادآور می شوم که در کنار یک مبارزه عملیاتی با پدیده ای ضد فرهنگی، نباید از اطلاع رسانی و آگاهی بخشی و روشنگری افکار عمومی و بعبارتی توجیه مستمر اذهان مردم غفلت ورزیده و مبارزه فرهنگی را در یک نبرد فرهنگی نادیده بگیریم!
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه-23/2/89